یعنی یک ارزیابی خوب، دقیق، و یکپارچه از روند و فرایند جلسه یا جلسات خود با مراجع هستند.
به عبارتی ساده تر، مفهوم سازی به قدرت ارزیابی جامع یا تشخیص کلّی نگر از سوی مشاور برمی گردد. البته در مشاوره، فردِ مشاور به فرایند اعتقاد دارد و از لفظ تشخیص که به نوعی با رویکرد فرایند محوری تناقض دارد کمتر استفاده می کند. مفهوم سازی خود یک فرایند محسوب می شود. یعنی "ساختِ" فهمی دقیق تر از وضعیت، شرایط و حال مراجع .
بطور کلی مفهوم پردازی موردتوضیح میدهد که۱- مراجع چگونه است۲-چرا اینطورشده ۳-قرار است به چه چیزی دست یابیم ۴-اهداف درمانی ما چیست ۵-بهترین شیوه برای رسیدن به این اهداف چیست .
در روان درمانی مفهوم پردازی موردمنجر به تشکیل یک فرضیه ی ضروری درباره علل، عوامل تسریع کننده، و تاثیرات تداوم بخش مشکلات رفتاری، بین فردی و روان شناختی می گرددد. مفهوم پردازی موردبعنوان یک نقشه ی کلی درمانگر رادر مسیر درمان هدایت میکند..پرسونز(۱۹۹۱)بیان می کندکه مفهوم سازی مورد قطب نمای درمانگر است چون درمان را هدایت می کند .، نقشه کلی وقطب نما ،مراجع ودر مانگررادر تصمیم گیری راجع به اینکه کدامیک از مشکلات بالینی مهمتر هستند ،چه متغیرهایی بر مشکلات ونتایج در مانی تاثیر می گذارند ومناسب ترین در مان برای این مراجع کدام است، یاری می دهد .
دستاورد دیگر مفهوم سازی مورد این است که درمانگر دیگرحرفهای مراجع را اموری بی ربط ونابجاتلقی نمی کند وبه همه اتفاقات مربوطه بصورت امری مهم ، بهم پیوسته و مرتبط نگاه میکند. وظیفه اصلی پیدا کردن ارتباط میان این امور پیچیده و متغیر بر دوش درمانگر می باشد.
مفهوم پردازی مورد ترکیبی است از داده های سنجش، اطلاعاتی درباره ی اینکه چگونه محیط گذشته و کنونی بر رفتار های بالینی (ازجمله محیط درون جلسات) تاثیر می گذارندواهداف درمانی متقابل و فرایندهایی که برای رسیدن به این اهداف برنامه ریزی شده است، می باشد .
مفهوم سازی مورد شامل موارد زیر است: 1-اطلاعات مربوط به مشکل مراجع . 2-شرایط قبلی که مشکل مراجع راشکل داده است . 3-شرایط کنونی که این مشکل را تداوم داده بخشیده است. 4-اهداف درمانی کوتاه مدت وبلند مدت . 5-ایجاد یک برنامه درمانی اصولی (مبتنی بر شواهد ).
شناخت درمانی مبتنی بر ضابطه بندی پویای بیمار و مشکلاتش بر اساس مدل شناختی است. درمانگر مفهوم پردازی خود را بر مبنای اطلاعاتی که مراجع در نخستین ملاقاتش بیان می کند انجام می دهد و در طی فرایند درمان با کسب اطلاعات بیشتر، این مفهوم پردازی را پالایش می کند. در زمان های خاصی از درمان مفهوم پردازی را با مراجع در میان میگذارد تا مطمئن شود مراجع آن را قبول دارد یا خیر؛ مثلا او یاد میگیرد که افکار همراه با عواطف ناخوشایند را شناسایی کند، آنها را ارزیابی کند وپاسخ های سازگارانه تری به افکارش بدهد. این کار باعث بهبود احساس بیمار شده و منجر به رفتار سازنده تر بیمار میشود.